بازدید امروز : 414
بازدید دیروز : 141
حجت الاسلام قرائتی در برنامه درس هایی از قرآن با بیان وظایف انسان ها در قبال حق و باطل، گفت: افراد خوب که تعدادشان اندک است نباید در راه حق از این که کم هستند،دچار وحشت شوند. خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:
* سخن خدا، پیامبران و امامان معصوم (ع) سرچشم حق است
قرآن میفرماید "الحق من ربک" (بقره/147) اگر میخواهیم ببینیم چه حق است و چه باطل، ببینیم آن کسی که آفریدگار و پروردگار ماست، چه گفته است؟ خداوند گفته او حق است و غیر خدا باطل است، مگر اینکه از اولیای خدا باشد. مثلا این که چه غذایی حق است و چه غذایی باطل، باید بگوییم غذایی حلال است که خداوند گفته "کلوا" یعنی بخورید و هر غذایی را که گفته "لاتاکلوا" یعنی نخورید و آن باطل است.
حرف حق نیز اینگونه است که هر جا خدا گفته "قولوا" حق است و هرجا گفته "لا تقولوا" باطل است. وقتی میگوییم خدا، پیغمبر خدا و ائمه اطهار و علمای ربانی، یعنی هرکسی که سخنش به حرف خدا وصل میشود، حق است.
* حقانیت علم و عقل و بطلان ظن و گمان
علم و عقل سرچشمه حق است. قرآن می فرماید "لایغنی من الحق شیئا" یعنی ظن و گمان چیزی را از حق بینیاز نمیکند. گمان جای علم نیست. پس ملاک تشخیص حق و باطل این است که ببینیم آیا این سخن ریشه در قرآن، سخنان پیغمبر(ص)، کلمات اهل بیت (ع) و یا در عقل و علم ریشه دارد یا نه. اگر در اینها ریشه داشت حق و گرنه باطل است.
مثلا می گویند رسم ما این است که در عروسی تا یک کسی فوت کرد، میگویند تا چهلم آن مرحوم عروسی نگیرید. آیا خدا گفته عروسی نگیر یا حدیث پیغمبر است و یا امام معصوم فرموده است و آیا از نظر عقلی اگر کسی قبل از چهلم عروسی بگیرد، باطل است؟ نه. بنابر این اگر معیار و خط کش ما حق و باطل باشد، بسیاری از خرافات کنار میرود.*
* شناخت حق و پیروی از آن
حضرت علی (ع) به کسی که در جنگ جمل میان حق و باطل را تشخیص نمی داد، فرمود تو شک نکن و کاری به مردم نداشته باش. بلکه ببین حق چیست و حق را بشناس.
قرآن می گوید "لاتنازعوا" (انفال/46) یعنی نزاع نکنید. حالا بنده میخواهم رییس جمهور شوم
، آن آقا هم میخواهد رییس جمهور شود، میآییم در تلویزیون با هم نزاع میکنیم. قرآن میگوید با هم نزاع نکنید. پس شما از قرآن دور شدید.
شما اگر می خواهید رییس جمهور شوید باید سیاستهایتان را بگویید و آن وقت مردم به هرکس خواستند رای میدهند و اینکه میآیید یقه همدیگر را پاره میکنید، مچ میگیرید، قرآن گفته "لا تنازعوا"، شما نزاع کردید، از قرآن دور شدید.
فتوای مرجع حق است. چون مرجع از طرف خودش فتوا نمیدهد. طبق قرآن و روایات و عقل فتوا میدهد. اینها سرچشمه حق است.
* وظیفه ما در برابر حق
وظیفه ما در برابر حق چند چیز است. یکی شناخت حق. مقام معظم رهبری فرمود بصیرت. اول حق را بشناسیم و گول ظاهر را نخوریم. امیرالمومنین به استاندار خود میگوید گول ظاهر را نخور و می فرماید "اعرفوا الحق لمن عرفه لکم صغیرا کان أو کبیرا"» (غررالحکم/ص436) ممکن است یک بچه حق بگوید و بزرگ باطل بگوید. یعنی حق کیلویی نیست.
* شناخت باطل و دوری از یاری باطل
به باطل کمک نکنید. قرآن می فرماید: "و ماکنت متخذ المضلین عضدا" (کهف/51) به یک نفر از مردان خدا گفتند از فلانی کمک بگیر، فرمود فلانی آدم باطلی است و من از باطل برای هدف خودم کمک نمیگیرم. مثلا حالا بنده میخواهم کاندیدای مجلس شوم، میگویند اگر فلانی را ببینی، او به تو کمک میکند. حالا اگر خود فلانی آدم منحرفی است، قرآن میگوید من از گمراهان یاری نمی خواهم.
امام خمینی (ره) فرمود هروقت دیدید دشمنان از شما ستایش کردند، بدانید کارتان غلط است. چون دشمنان بازوی شما شدند. حالا بازو، گاهی بازوی بدنی است و گاهی بازوی تبلیغاتی.
قرآن می فرماید به باطل تکیه نکنید "ولاترکنوا الی الذین ظلموا" (هود/113)
* انواع برخوردها در برابر افکار و رفتار باطل
برخی افراد مانند آب هستند. یعنی در هر ظرفی بریزید، شکل همان ظرف درمیآید. بعضی از خانمها و آقایان مثل آب شل هستند، تا یک چیزی را دیدند رنگ عوض میکنند ولی بعضی افراد مانند اصحاب کهف روی پای خودشان ایستادند. یعنی چند جوانمرد در منطقهای که همه مردم بد و منحرف بودند،گفتند اگر برای حفظ فکرمان در غار زندگی کنیم، بهتر از این است که از خوبی های شهر بهره ببریم. یعنی در بیابان زندگی میکنیم ولی عقیدهمان را حفظ میکنیم و خداوند در سوره کهف از آنان تعریف کرده است.
گروهی دیگر نه تنها در جامعه هضم نمیشوند و عقیدهشان را حفظ میکنند، بلکه سعی میکنند عقاید منحرف را نیز اصلاح کنند.یعنی مینشینند با استدلال و با اخلاق و منطق، رفیقهایش را هم هدایت میکند.
امام خمینی (ره) یک نفر بود ولی جامعه را تغییر داد. یک امت ترسو به یک امت شجاع تبدیل شدند. "سید حسن نصرالله" یکی بود اما در مقابل رژیم صهیونیستی ایستاد. عدهای هم از او حمایت کردند. امام حسین (ع)یک نفر بود و با 72 نفر از اصحاب خود در مقابل حکومت بنی امیه ایستاد.
* اندک بودن حق و کثرت باطل
امیرالمومنین سفارش کرده که افراد خوب که تعدادشان اندک است، در راه حق"لاتستو حشوا
وحشت نکنند از این که کم هستند. ارزش شما به همین است که وقتی همه غافل هستند شما بلند میشوید و نماز میخوانید و در حدیث داریم که چنین شخصی مثل درخت سبزی است که در یک بیابان است. همه بیابان کویر است ولی یک درخت سبز است.
* خطر پوشاندن باطل با حق
قرآن می فرماید" و لاتلبسوا الحق بالباطل" (بقره/42) حق را با لباس باطل نپوشانید. گاهی حق را با باطل مخلوط میکنند. یعنی باطل است و لباس حق به آن میپوشانند. گل رنگ است، به اسم زعفران میفروشد. مغازهاش را یک طوری رنگآمیزی میکند که مشتری که میآید، آن رنگ، روی جنس اثر بگذارد و مشتری فکر کند که این جنس، جنس درستی است.
حضرت امیر در بازار راه می رفت، دید فروشنده ای در کنار بازار جنسی را میفروشد. آن حضرت دست خود را زیر جنس برد و فرمود آمدهای در سایه میفروشی که بدی جنس خود را بپوشانی، برو جنست را در آفتاب بفروش که مشتریها بفهمند چه چیزی میفروشی.
ما آدمهایی داریم کلاس یواشکی میگذارند،حتی ممکن است کلاس تفسیر هم بگذارند ولی در را میبندند و برای دانشجوها یا دبیرستانیها تحلیل سیاسی میکنند.اگر حرف تو حق است، در را باز کن و بگذار دیگران هم بیایند گوش بدهند یا نوار آن را پخش کنیم. چنین افرادی میخواهند چیزی بگویند که حق نیست.
هر جلسهای که در را بستند، پیداست یک چیزی در آن است. امام رضا(ع) فرمود هرچیزی را که نمی توانید در نماز جمعه بگویید، معلوم است که چیزی در آن است.
اگر من خجالت کشیدم که بگویم خانهام کجاست، پیداست این خانه خیانت است. امیرالمومنین فرمود من با همین زندگی وارد شدم، اگر بعد از این که از حکومت کنار رفتم، زندگی من فرق زیادی داشت،اصلا اگر فرق داشت، پیداست از بیتالمال سوء استفاده کردم.
کار خوب این است که آدم بتواند در تلویزیون بگوید و هرچیزی را که در تلویزیون بگویید و تغییری در شما حاصل نشد، بدانید صحیح است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید